دخمل ناز

ساخت وبلاگ

زینب چند روز قبل گفت مامان کاش دوباره وبلاگمو بنویسی گفت وقتی میخونمش حس خوبی بهم دست میده وای اگر امسال می خواستم براش بنویسم کلا اندازه ی یه وبلاگ مجزا ماجرااااا داشتیمامسال من هم معلم زینب بودم و هم مامانشهرررررر رووووز کلی ماجرا داشتیم با دانش آموزانی که همشون رو به چشم زینب نگاه میکردمچقدررررر شیرین بودند یه عالمه زینب کنار همو از همه جالب تر اینکه زینب هم من رو کاااااملاااااااا جدیییی و رسمی بعنوان معلمش نگاه میکرد یک روز بدون تکلیف نمیومد سر کلاس کاملا رسمی صدام میزدحتی یکبار هم سر کلاس نگفت مامانو حتی خیلی از همکاران متوجه نشده بودند که زینب دخترانهچقدررررر لحظاااات نااازی بودبچه میشدم و از چشم اونا به دنیا نگاه میکردمیکی از افتخارات شون این بود که کنار زینب دخترِ خانوم بشینندجالب بود وقتی زینب  نتایج و کارنامه ی دوست صمیمیش رو بهش گفته بود و البته دیگه نمیدونم چیا از زندگی مون رو کل بچه ها بدونن دخمل ناز...
ما را در سایت دخمل ناز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nanaz88o بازدید : 4 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 22:54